محل تبلیغات شما

ساکنان بومی؛ ساکنان اصلی این منطقه قوم خَلج»بودند که ترک تبار» می‌باشند. آن‌ها گروهی از ترکان بودند که در روزگارانقدیم در سرزمین‌های حدّ فاصل شمال هند و نواحی شرقی سیستان در پشت منطقه غور سکنیگزیدند. آن‌ها مردمی متمکن بودند که مالداری و کشاورزی می‌نمودند و زندگی مرفه ونیکویی داشتند.

قوم خلج» یا درست‌ تر خلچ» (خولچ)،می‌بایستی از باقی‌ماندگان هپتالیان باشند. درواقع، آن‌ها شعبه ای از یک قوم قدیمیترکند که در سالهای ۵۵۴تا ۵۵۵ میلادی تحت نام خولس» نامیده می‌شدند.یعنی قبل از ظهور ترکان و اضمحلال حکومت هپتالان در غرب آلتائی بودند.  آنان در سال ۵۶۹ تا ۵۷۰میلادی با فرستاده روم به نام زرماخوس» در محلی که ابن خرداذ به و ادریسی می‌شناخته‌اند، یعنی در نزدیکی تلس»ملاقاتکرده‌اند. خلجها به عنوان طرفداران وفادار حکمران ترکان غربی دزابول» - عالی‌جنابیبغو- به نزد فرستاده روم آمدند. نام خلج در خراسان و سیستان برای اولین بار درتاریخ، در لشکرکشی یعقوب لیث صفاری علیه رخّج» و زابل» ذکر شده است. از صدسال بعد کهسلطان سبکتکین»، امیر غزنه را به زیر فرمان خود درآورد و مردم غور در سپاه ویقرار گرفتند، به کرّات از آنان در تاریخ نام برده شده است.

ابن فقیه، زمین داور» را جزو شهرهایترک تبار می شمارد، چون ساکنانش قوم خلج»بودند که ترک تبارند. این مطلب بیانگر غلبه جمعیتی ترکتباران در زمین داور است، اما به دلیل ناتوانی این تحقیق در دست یابی به منابعدلالتگر بر ست دیگر اقوام در این منطقه نمی‌توان در مورد ست یا عدم ستدیگر اقوام در این منطقه اظهار نظر کرد.

۲-۳ بناها؛ از بناهای شهری زمین داور» ازقبیل مساجد،کاروانسراها، کاخ‌ها اطلاع چندانی نیست. فقط از یکی از این بناها به سبب شهرتبسیارش در برخی منابع یاد شده است. این بنا که باغ ارم» نام دارد به دستور سلطان غیاث‌الدین غوری» ساخته شد. این باغ عظیم درنهایت سرسبزی و خرمی بود و بهدرختان صنوبر و دیگر درختان سبز و گل‌های خوشبو آراسته بود. طول این باغ بیش از دومیدان وار بود و به دستور سلطان، در نزدیکی آن، میدانی ساخته بودند که طول و عرضآن به مانند طول و عرض این باغ بود. این میدان، درواقع شکارگاه سلطانی بود و بهفرمان پادشاه، هرسال یک مرتبه به مدت یک ماه، بیش از ده هزار شکار از وحوش وچارپایان اهلی و غیر اهلی و درندگان در این میدان می ‌آوردند؛ سپس، در روز شکارسلطان بر فراز قصر باغ می‌نشست و مجلس بزم مهیا می‌نمود و گماشتگان و بندگان اوسوار بر اسب، به میدان می‌رفتند و برای شادی و تفریح پادشاه، در برابر چشمان اوشکار می‌کردند. سلطان منظره شکار را تماشا می‌کرد و هرگاه از جای برمی خاست تا خودبه شکار رود، شاعر دربار- فخرالدین مبارکشاه- برمی خاست و می‌گفت:

اندر می و معشوق و نگار آویزی          به زان باشد که در شکار آویزی

آهوی بهشتی چو به دام تو درست          اندر بز کوهی به چه کار آویزی؟

او با این اشعار، سلطان را برجای می‌نشاندو از شکار منصرف می‌نمود. شهر داور»، دارالملک زمستانی سلطان غیاث‌الدین غوریشنسبی» بود و فاصله آن تا فیروزکوه که قرارگاه و دارالملک دائمی وی محسوب می‌شد،چهل فرسنگ بود.

ائورک لردی یئرین آق داغ

اصول مهم کار تیمی

شعر - من آقلارام او آداموی حالونا

,شکار ,سلطان ,باغ ,بودند ,قوم ,بود و ,بودند که ,شده است ,و به ,که در

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Amelia's site Debra's collection sabkagani economic Billy's site شبنمی suddenly reaustunachpu hanpedemal سخن کارشناس